رهارها، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

دختر نازنازی

باز هم بیمارستان

1391/12/14 20:04
نویسنده : مامان
1,464 بازدید
اشتراک گذاری

EmoticonEmoticonEmoticonEmoticonEmoticon

تاریخ ١٧/١١/٩١  خوشگل مامان مریض شد.

حالت تهوع و دل درد شدید.همه اش بالا می اورد.حالش خیلی بد بود.

اوا رو گذاشتیم توی خونه پیش مامان جون و با بابا محسن رفتیم بیمارستان تا خانم دکترش ویزیتش کنه.

خانم دکتر گفت چون اب بدنش رفته باید بشتری بشه و یه سرم بگیره.حالا یا تا عصر می مونه یا فردا صبح مرخصش می کنم.

از اون طرف اوا توی خونه گریه میکرد و شیر می خواست و از این طرف هم رها می گفت باید پیشم بمونی.

چون اب بدنش رفته بود رگش پیدا نمی شد.خلاصه تا وقتی که رگ پیدا کردن من پیشش بودم بعد سپردمش به باباش و عمه رویاش و رفتم.

اومدم خونه و دیدم که اوا غش کرده از گریه.

وای که چه حالی داشتم.توی خونه می اومدم دلم بیمارستان بود .بیمارستان هم که می رفتم دلم توی خونه بود.

خیلی سخت بود.ولی خدا رو شکر تا عصر حالش بهتر شد و دکتر مرخصش کرد و اومد خونه.

انگار دنیا رو به من و بابا محسن داده بودن.خیلی خوشحال بودیم.

واقعا که خدا فقط سلامتی بده.

خیلی دوستت دارم.

 

EmoticonEmoticonEmoticonEmoticonEmoticon

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)