رهارها، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

دختر نازنازی

تولد اوا

تاریخ ٢٨/٨/٩١ انتظارها به پایان رسید و ابجی به دنیا اومد. صبح با بابایی و مامان جون رفتیم بیمارستان و پذیرش شدم برای عمل. ساعت ٥/٨ رفتم توی اتاق عمل و ساعت ١١ که چشم هام رو باز کردم دیدم که همه چیز تموم شده . وای نمی دونی که چقدر احساس سبکی می کردم.و خوشحال از اینکه همه چیز به خوبی تموم شده و ما باز هم همدیگر رو داریم. تقریبا یک ساعت بعد بابایی رفت و تو و مامانی رو اورد پیش من.الهی فدات بشم ,اصلا به من که نگاه نمی کردی. مستقیم اومدی سراغ اوا و لپش رو کشیدی. نیم ساعت بعد رفتی خونه مامانی و شب دوباره اومدی یه سری زدی و رفتی. صبح روز بعد مرخص شدم و اومدم خونه.ولی تو اصلا سمت من نمی اومدی و یه غصه توی دلت داشتی ولی به روی...
4 دی 1391

تولد تولد تولدت مبارک

                                                         دخمل گلم تولدت مبارک                                عزیزم سه سالگیت مبارک  این سومین سالگرد تولده.چشم گذاشتیم سه سال گذشت.انگار همین دیروز بود که با به د...
11 آذر 1391

دخمل برچسبی

دخمل مامان عاشق برچسبه .بابایی هم براش مرتب برچسب می خره و اون هم همه اش رو ,روی هم روی هم می چسبونه.             ...
12 مهر 1391

سفر به اصفهان

27/5/91 همگی با هم به سمت اصفهان حرکت کردیم. ما اونجا دو روز موندیم.خیلی خوش گذشت. تو برای اولین بار به اصفهان می رفتی.مامان و بابا هم تو رو همه جا بردن تا ببینی و بهت خوش بگذره.یه عالمه عکس خوشگل هم ازت گرفتیم تا توی وبلاگت بذاریم. این سی و سه پل و زاینده رودش که خشک شده بود. این هم چهلستون که باز هم خشک شده بود.       اینجا رها خانم سوار کالسکه شده تا بره باغ پرنده ها.         این هم نقش جهان و عالی قاپو.     این هم پل خواجو       ...
28 شهريور 1391

تولد صدف

  در تاریخ ١١/٣/٩١ خدا یه فرشته کوچولوی ناز رو از اسمونها به عمو میثم و خاله پونه هدیه داد. اونها اسم نی نی شونو صدف گذاشتند. از وقتی که تو اونو دیدی همه اش از مامان می پرسی که پس کی نی نی ما بدنیا میاد؟ عزیز دلم مامان هم مثل تو منتظره.کی شه اون روز قشنگ از راه برسه و نی نی ما هم سالم به دنیا بیاد.     ...
28 شهريور 1391