یه روز بارونی
یه روز بارونی توی اردیبهشت ماه ,رها و بابایی رفتند با هم بیرون از خونه تا یه کمی خرید کنند. رها جون مامان به باباییش گفته بود که بابا ببین درخت ها رو زیر بارون خیس شدند .چرا نمی رن زیر سقف تا خیس نشن . باباییش بهش گفته بود که :اخه درخت ها ...
نویسنده :
مامان
12:06